کابل -- ذبیح الله ۲۵ ساله در دوکان سلمانی مردانه اش نشسته است و صلح را برای افغانستان آرزو می کند. مگر نه آن صلح که در آن شاهد لت و کوب مردم ملکی در سرک ها به خاطر مدل مو یا لباس شان بدست پولیس منکرات و شرعیات باشند.
وی زمانی را به خاطر می آورد که بحیث یک طفل تحت حکومت طالبان در یک دوکان سلمانی مصروف به کار بود.
او که موی های بلند اش را پشت سرش بسته بود، گفت: «من بیاد دارم که پولیس شرعیات طالبان هر روز جوانان را می آورد تا بحیث مجازات موهای شان تراشیده شود؛ چون آنها جرات کرده بودند موهای شان را آرایش کنند.»
اما حالا اوضاع فرق کرده و این سالون آرایش -- که یکی از چندین و چند آرایشگاه مو است که از زمان برکنار برکناری طالبان در سال ۲۰۰۱ در شهرهای افغانستان باز شده -- پر از زمزمه مشتریان دائمی خود است که همزمان با نوای بلند موسیقی پاپ می خواهند موهای شان را با جدیدترین مدها و استایل های روز آرایش کنند.
جمعیت تقریبا ۳۵ ملیونی افغانستان اکثرا از جوانان تشکیل شده و دو سوم آنها کمتر از ۲۵ سال استند. ملیون ها تن از آنها در شهرهایی بزرگ شده اند که طی سال های جنگ پر از بیجا شده گان بود.
ذبیح الله بخشی از این نسل شهری -- بشمول ژورنالیستان، فعالان، مدل ها، آرایشگران، و سلبریتی های میدیای اجتماعی -- است که بیگانه با حاکمیت و مفکوره طالبان بزرگ شده اند.
مگر همزمان با پیشرفت مذاکرات تحت رهبری افغانستان برای خاتمه جنگ بلند مدت، آنها حالا با احتمال یک صلح مواجه استند که ممکن است به جنگجویان به نوعی قدرت در افغانستان بدهد -- و آنها از این بابت هراسان استند.
ذبیح الله گفت: «من صلحی که از خاطر آن آزادی هایم را از دست بدهم نمی خواهم.»
بخشودن جنایات
محمد انیل قاسمی، یک فعال حقوق جوانان، در زمان حمله طالبان بر محوطه دانشگاه آمریکایی افغانستان در کابل، بسال ۱۳۹۵ دانشجوی این دانشگاه بود.
در آن حمله یک جنگجو نارنجکی را به داخل صنف آنها پرتاب کرد و بسیاری از همکلاس هایش را کشت. موج انفجار او را از پنجره منزل دوم به بیرون پرتاب کرد. اما او برغم آسیب های جدی به سر، شکم، و پاهایش جان بدر برد.
حالا او همزمان با پیشرفت مذاکرات میان واشنگتن و طالبان در دوحه می ترسد که نسل او حق اظهارنظر درباره آینده کشور را نداشته باشند.
او به خبرگزاری فرانسه گفت: «من آماده ام طالبان را بخاطر آنچه با من و همکلاسی هایم کرده اند، ببخشم. مگر بر سر آزادی و دستاوردهای نسل ام معامله کرده نمی توانم.»
موضع جوانان شهری مانند قاسمی و ذبیحالله با موضع برخی از افراد نسل های قبل تر که سالیان بیشتر را در جنگ زنده گی کرده اند و منتظر هر گونه آسایش استند، متفاوت است. از زمان اشغال افغانستان توسط شوروی تاکنون این کشور تقریبا همواره صحنه جنگ بوده است.
حاجی احمد شاه ۵۰ ساله، یکی از مشتریان یک مرکز خرید در کابل، می گوید: «من حاضرم مطابق میل طالبان ریش ام را بلند کنم. من در جنگ بسیاری از دوستان و فامیل ام را از دست داده ام و فقط می خواهم که پایان یابد.»
موضوع دیگر اختلاف میان ساحات شهری و روستایی افغانستان است.
بعض جوانان افغانستان که در دهات -- یعنی نقاط بشدت محافظه کار با سنت های پدرسالاری در تضاد شدید با شهری شدن نسبی امکانی چون کابل -- زنده گی می کنند، به نظر می رسد برای قبول محدودیت های طالبان با هدف دستیابی به صلح زیادتر آماده گی دارند.
فریدالله، یک باغبان ۲۳ ساله در حومه قندهار نسبتا لیبرال است، به طوری که ریش اش را می تراشد و به موسیقی گوش می کند.
مگر او می گوید که اگر طالبان بیایند ممکن است آزادی هایش را از دست بدهد.
او گفت: «اما این اشکال ندارد، چون من امنیت می خواهم. زیرا حالا من حتی به باغ هایم سر زده نمی توانم؛ چون آنها بشدت ماین گذاری شده اند.»
آماده گیری برای صلح
طالبان می گویند آنها موضع شان را در قبال برخی مسائل اجتماعی تعدیل کردند، مگر افراد که تحت حکومت شان زنده گی می کنند، در گفت و گو با خبرگزاری فرانسه روایت متفاوت ارائه کردند.
این گروه اظهار نکرده است که می خواهد در حکومت افغانستان و جامعه مدنی کدام نقشی را ایفا کند، مگر تنها گفته که خواهان «نظام اسلامی» است.
زنان جوان که کاملا نسبت به محبوس شدن همجنس شان پشت درها و زیر برقع ها، تحت حاکمیت طالبان، مطلع می باشند، از جمله سرسخت ترین مخالفان این قضیه هستند و هشدار می دهند بر سر حقوق شان معامله نخواهند کرد.
دیبا، یک مجری خبر ۲۱ ساله در زن تیوی می گوید: «مشاهده یک مجری خانم در تلوزیون برای طالبان غیرقابل تحمل است و برای من هم از دست دادن آزادی و حقوق ام بحیث یک زن غیرقابل تحمل می باشد.»
وی افزود: «تحت حاکمیت طالبان من ممکن است مجبور به ترک کشور شده و یا در افسردگی بمیرم.»
مگر برخی جوانان شهری با امید به دستیابی به بهترین نتیجه می گویند که حاضرند به هر قیمتی صلح شود.
فرشاد، یک جوان ۲۳ ساله که مدل مویش بروز است، بحیث یک فروشنده در دوکانی در کابل به فروش کت و شلوارها و کلاه های غربی مصروف کار است. او می گوید که حاضر است آنجا را به یک دوکان محل فروش سربندهای سنتی تبدیل کند: در صورتی که معانی آن پایان جنگ باشد.
او گفت: «من فقط امیدوارم که به آرایش موی من دست نزنند.»